روزهایی که بر ما گذشت
سلام خرگوشک مامان ببخشید که اینقدر دیر اومدم راستشو بخوای یه شب کلی مطلب نوشتم و متاسفانه saveنکرده بودم و به اندازه ی یک برنج آبکشی کردن رفتم آشپزخونه داداشی همه رو حذف کردو من هم از حرصم چند شبی از خاطرات دخمل گلی ننوشتم اما امشب دوباره اومدم تا برات بنویسم از آن روزها روزهایی که عروسکم اولین بار به عروسی دعوت شد اونم عروسی پسر خاله مامی که سید هم بود و شما 1 ماهه بودی بعد از برگشتن از عروسی افسردگی مامان شدیدتر شده بود حال و حوصله ی هیچ چیز نداشتم هر کجا که شما را می بردم وقتی متوجه می شدند که تو nicu بودی میکفتند همه تستها باید تکرار شود مثل تست پاشنه ی پا ، تست شنوایی سنجی و..... من مدام گریه می کردم که چرا باید...
نویسنده :
مامان ریحانه
0:58