نازنین مننازنین من، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

نازنین زهرا زیباترین گل هستی

بازم یه ماجرای دیگه...

1393/7/25 20:03
نویسنده : مامان ریحانه
1,440 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم دیشب عروسی بودیم و شما حسابی ذوق کرده بودی عاشق عروسی و عروسی رفتنی وقتی میای خونه با چنان آب و تابی از عروس و داماد حرف میزنی که نگو ونپرس تمام رفتار و حرکاتشون رو زیر نظر می گیری چند وقت پیش کیفت دستت بود و به طرف در ورودی می رفتی گفتم نازنین خانم کجا ؟ گفتی دارم میرم خونه مادر شوهرم منو میگی تعجببرای خاله جون که تعریف کردم خاله قه قههیعنی واقعا مونده بودیم از کی یاد گرفتی یه روز هم عروسکت سارینا رو آوردی پیش من و میگی مامان جون میشه بچمو نگهداری آخه دومادم داره اتاقو رنگ میکنه و بوی رنگ برای بچه خوب نیست یا اینکه گوشی اسباب بازی موبایلتو دست می گیری و میگی دوماد سلام حالت چطوره و آخریش اینکه یه آهنگ از تبلته داداشی میذاری خودت سریع میای وسط و شروع به رقصیدن میکنیو دست داداش رو می گیری و میگی دوماد بیا وسط برقصیم همه ی اینا تاثیر عروسیهایی که میریاز همه ی اینها که بگذریم بریمادامهی ماجرا داستان خرگوشک ما تا آنجا رسید که ناز گل خانم دچار رفلاکس شده بودند و سختیهای مربوط به آن تازه داشتمبا این یکی هم کم و بیش کنار میاومدم که یه شب پوشکتو که باز کردم با عرض معذرت دیدم که داخل مدفوع شما رگه هایی از خونه باز وحشت کردمسریع باباییو صدا زدم و ماجرا را گفتم بابایی اولش برای دلخوشی من گفت که شاید موقع شیر خوردن زخمی چیزی بوده و خون دفع کرده اما هیچ نشانی از زخم نبود من احتمال دادم که برای رانیتیدینی که شما میخوری ولی در حد حدس و گمان بود بابایی که حاضر نبود یه خار به انگشت ناز دونش بره فردا اول وقت رفته بود پیشه دکتر (آقای دکتر شکیبا)که از یک سالگی دکتر داداشی هم بود و ماجرا را برای آقای دکتر شرح داده بود و دکتر سریع گفته بود این یعنی اینکه دختر شما به لبنیات گاوی آلرژی داره و مامانش باید از هرچی که از محصولات گاوی تهیه شده پرهیز کنه چون داخل شیر میره و روده های بچه رو زخم میکنه و کم کم باعث زخم روده و عواقب بدی برای بچه می تونه داشته باشه حتی از خوردن یه شکلات هم که از شیر خشک تهیه شده باید پرهیز کنه من با این که نظر دکتر رو قبول داشتم باز به اصرار خودم پیش یه متخصص دیگه رفتیم که نظر ایشون هم این بود با این تفاوت که یه رژیم سخت برای من دادخیلی از غذاها رو حذف کرد و از میوه ها هم گفت فقط می تونم سیب 44و لیمو شیرین

بخورم وحداقلش تا شش ماهگی باید صبر کنم نازنین اون موقع نزدیک دو ماهش بودحالا همه به یه طرف این یکیو کجای دلم میذاشتم منی که میوه خور بودم باید فقط سیب و لیمو شیرین می خوردم شیر و لبنیات هم که نمی تونستم بخورم مونده بودم چه جوری به شما شیر بدم خلاصه بابایی باز هم رفت پیش دکتر شکیبا و نظر اون آقای دکتر را گفته بود دکتر به بابایی گفته بود آقای دکتر می خواسته خانم شما را بکشه نیاز به این هم پرهیز نیست و همان قبلی ها را رعایت کنه در ضمن مکمل کلسیم بخوره که دچار پوکی استخوان نشه( هر چند که مامان جون هم دست و پا شکسته خورد)و حداکثر تا یکسالگی باید تحمل کنه دوران جدیدی در زندگی من شروع شد چه میهمانی ها و عروسیهایی که من لب به کباب و سوپ شیر و ژله که عاشقشم نمی زدم و جالبتر از همه این بود که اندازه ی یک کتاب برای دوست و آشنا توضیح می دادم که برای چی نمی خورم سخت ترین مرحله اش هم عید همون سال بود و شور مهمانیها که همه ی این موارد بود و من میدیدم که وقتی من نمی توانستم بخورم مامان عزیزم که من فداش بشم الهی اشک تو چشاش جمع می شد و می گفت آخه مامان تا کی و من می گفتم مامان به خاطر بچم تحمل می کنم ولی وجدانا تو این یکسال از بس صبحانه تخم مرغ آبپز خوردم شده بود م شکل تخم مرغآخه لبنیات گوسفندی اصلادوست نداشتم و از کره های گیاهی هم خوشم نمی آمد یه موقعهایی هم مربا با نون می خوردم هر چند زیاد دوست نداشتم ولی همه این سختیها را به جون خریدم به خاطر سلامتی جیگر گوشه ی مامانی.قسمت شیرینش آنجا بود که هر موقع هوس کباب می کردم مامانی عزیزم سفارش میداد که برام با گوشت گوسفند کباب بزنند (جاتون خالی)

ولی از همه که بگذریم این سختیها گاه شیرینی هایی به همراه داشت مثلا یه دفعه بد جوری هوس پیتزا 8.gifکردم بابایی رفته بود برام پیتزا بخره به آقاهه گفته بود تو خمیرش شیر به کار رفته گفته بود بله

بابایی: سوسیس و کالباسم داره ؟

آقاهه:بله

بابایی :پنیر پیتزا هم داره

آقاهه:بله

بابایی :بی زحمت هیچکدوم اینا رو نذارید چون بچه ام به اینا آلرژی داره و خانمم نباید بخوره

آقاهه:تعجبتعجبتعجببعدشقه قههقه قههو در آخر بیا آقا این فلفل دلمه و قارچ رو بگیر به خانمت بگو تو خونه درست کنه با نون لواش بخوره

بابایی :خجالتزده شده بود.

خوبببببببببببببب اگه اون آقاهه هم دخمل نازی مثه شما داشت حاضر بود براش هر کاری بکنه

نازنین کوچولو تو بغل بابایی

یعنی بابا عاشقته

flowers.gif

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)