نازنین مننازنین من، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

نازنین زهرا زیباترین گل هستی

خاطره ای شیرین از نیمه ی شعبان 89

1394/3/11 20:20
نویسنده : مامان ریحانه
10,450 بازدید
اشتراک گذاری

 

شاید آن روز که سهراب نوشت:

“تا شقایق هست زندگی باید کرد”

خبری از دل پر درد گل یاس نداشت

باید اینگونه نوشت:

هر گلی هم باشد، چه شقایق چه گل پیچک و یاس

زندگی بی مهدی

زندگی با غم‏هاست

                                                                  

 میلاد نور مبااااااااااااااااااااااااااااارک

 

ضمن عرض تبریک به مناسبت فرارسیدن این عید بزرگ خدمت دوستان عزیزم تصمیم دارم یکی از خاطراتم که مربوط میشه به نیمه ی شعبان سال 89  را برایتان تعریف کنم پس عزیزان با من همراه باشید

و در ادامه

بعد از ظهر روز 14 شعبان سال 89 خواهر شوهرم ما را به صرف ناهار خونشون دعوت کرد خدا رحمت کنه تمام رفتگان را مادر شوهر خدا بیامرزم هم با ما بودناهار رو آنجا خوردیم و تا عصر خونه ی خواهر شوهرم بودیم عصر همسرم که برای مادرش نوبت دکتر گرفته بود جلوتر به همراه مادرش رفتن و قرار شد ما بعدا برویم تقریبا نیم ساعت بعد پوریا گفت که بریم خونه من حوصله ام سر رفته خواهر شوهرم گفت منم باهاتون میام مسیری را اومدیم تا جایی که باید ماشین سوار میشدیم تا خونه مسیر زیاد دوری نیست به من باشه که بیشتر مسیرها رو با تاکسی میرم ولی خواهر شوهر بنده با اشاره ی دست یه مینی بوسو متوقف کرد niniweblog.comخلاصه من که به شدت از سوار شدن بر  این ماشینها متنفرم بالاجبار سوار شدم دست پوریا هم در دست عمه اش بودniniweblog.comو خواهر شوهرمان  به محض ورود 1000 تومن داد به آقای راننده برای کرایه ی راه   و از آنجایی که  کرایه ما دو نفر  میشد 500 تومن آقای راننده در همان ابتدا 350 تومن به خواهر شوهرم برگردوند و گفت که بقیشو وقتی پیاده شدی بهت میدم الان پول خرد ندارم  عااااااااااااااااااااااااقا ماشین غلغله اونجوری که مسافرا میله وسطو نگه داشته بودن حالا شب نیمه ی شعبان هم بود خیابونا شلوغ  یه  وضعی خودمونو جا کردیم تو ماشین یه آقا از جاش بلند شد خواهر شوهرم گفت ریحانه  بشین منم دیدم خداییش خواهر شوهرم سنش  بیشتره گفتم نه تو بشین پوریا هم رو پات نگهدار خلاصه قبول کرد و نشست هنوز  ماشین حرکت نکرده بود و تا خرخره مسافر سوار میکرد خواهر شوهرم در میون اینهمه شلوغی رو کرد به راننده و گفت :آقا ما دو نفریم 1000 تومن بهت دادم 350 تومن بهم برگردوندی 150 تومن مونده باید بهم بدی ( حالا بخونید از احوالات جناب آقای راننده که مردی بودند به غایت چاق دارای موهای فرفری ریزو سبیل تا بنا گوش در رفته و با توجه به این هیکل صدایی داشت  به غایت ظریف و زنانه یعنی یک صدای زیر و زنانه )niniweblog.com

راننده با صدایی ظریف و زنانه : چشم آبجی رو چشم( با کسره ی رو چ و فتحه ی روی ش بخونید من علامتا رو پیدا نکردم ) الان بقیشو بهت میدم و راننده فراموش  میکنه بقیه ی پولو بده

یک کیلومتر جلوتر

خواهر شوهر بنده : آقا ما دو نفریم 1000 تومن دادم 350  تومن بهم دادی 150 تومن مونده باید بهم بدی

راننده با همون صدا : گفتم بهت میدم آبجی رو چشم ماشین 14 میلیونی سوار شدی واسه 150 تومان چکار میکنی

و در این میان نگاههای مردم به خواهر شوهر بنده و نیشخندهایی خندونککه میزدن و ریحانه ای هم  که داشت تو دل جمعیت خودشو گم و گور میکرد که بگه مثلا من با این خانوم نیستم و انگشت سبابه روی بینیمان به طرف پوریا جهت اینکه سکوت اختیار کند  و هیچ منو صدا نزنه چون که خجالت زده بودم از گفته های خواهر شوهرمان

و باز یک کیلومتر جلوتر و تقریبا نزدیک خونه

وباز خواهر شوهر بنده : آقا ما دو نفر یم 1000 تومن دادم    350بهم پس دادی 150 تومنش مونده باید بهم پس بدی

ایندفعه راننده با همون صدا ولی مثل انبار باروت که منتظر یه جرقه باشه با عصبانیت niniweblog.comگفت بابا لامذهب گفتم بهت  میدم پدر منو به خاطر 150 تومن در آوردی کشتی منو بیا بگیر و 150 تومن داد به یه آقاهه و اون آقاهم داد به خواهر شوهرم و خواهر شوهر بنده لبخندی پیروزمندانه بر لب به خاطر گرفتن این 150 تومن و سرش را برگردان تا ریحانه ی نگون بخت هم این لبخند رو ببینه ولی ریحانه خودشو عجیب در دل جمعیت گم و گور کرده بود که واقعا ثابت کنه من با این خانوم نیستم ولی امان از وقتی بخت باهات یار نباشه

تقریبا 100 متر مانده به خانه

ایستگاههای صلواتی که به خاطر شب میلاد آقا امام زمان به چه فراوانی بودن از شانس ما هم یکی از آنها بر سر راه ما قرار گرفتن و با کیک و ساندیس پذیرایی میکردن تمام آنهایی که در خیابان بودن

و از آنجایی که ماشینی که ما بر آن سوار بودیم مینی بوس بود و نمیشد نگهداری چون باعث ایجاد ترافیک میشد از شیشه ی ماشین تعداد زیادی کیک و ساندیس ریختن توی ماشین و از آنجا که باز هر چی سنگه واسه پای لنگه اینبار هم از بخت بد منه بیچاره تمام کیک و ساندیسا ریخت جلو پای خواهر شوهرم یهو خواهر شوهر بنده مانند آنهایی که به عمرشان کیک و ساندیس ندیده ان با خوشحالی تعداد زیادی از آن کیک و ساندیسها رو برداشت و با صدای بلند فریاد زد ریحانه کجایی بیا کیفتو باز کن اینها رو بریزم توش و چشمان مردمی که به دنبال ریحانه ی نگون بخت بودن تا ببینن همراه این خانوم کیه و از آنجایی که ناچار شدم با حالتی شرمگینخجالتجلو آمدم ولی کیفمو باز نکرده و با صدایی که خجالت توش موج میزد گفتم نه نمیخواد ساندیس واسه پوریا خوب نیست ولی مگه این خواهر شوهره از رو رفت گفت اوا چه حرفایی میزنی و با رویی خندون تمام کیک و ساندیسا رو ریخت تو پر چادرشو از ماشین پیاده شدو اما بشنوید از ریحانه ی محزون و شرمگین که همانجا قسم خورد به روح جدش و هفت جد ما قبلش که دیگه با این تریپ آدما تا پارک سره کوچه هم نره چه بماند به دو سه کیلومتر مسافت عصبانی

و قابل ذکر است که همین خانوم  یکسال قبل از این ماجرا به اندازه ی 100 هزار تومن پول در مشهد مقدس گم کرده بود و با خنده میگفت اشکالی نداره فدای  سرم که گم شده حالا من موندم برای 150 تومن ناقابل چه ها که نکرد من در عجبم از این خلایقتعجبتعجبتعجب

نظرات (57)

مامان ندا
12 خرداد 94 0:16
عجب آدایی پیدا میشن ریحانه جون عزیزم عیدت مبارک..انشاا.. امسال حسسسسسسابی بهتون خوش بگذره.. ببوس نازنین جونمو
مامان ریحانه
پاسخ
آره والا میبینی ندا جون من چی کشیدم اون روز عززززززززززیزم عید شما هم مباااااااااااااااارک التماس دعا در این روز عزیز صاینا جونمو ببوووووووووووس
مامان زهرا
12 خرداد 94 1:59
سلام عزیزم ، عیدت مبارک .البته پیشاپیش .تا یادم نرفته ریحانه جون شب نیمه شعبان خیلی شب مهمیه بعد از نماز عشا دو رکعت نماز داره حتما بخون .جزییاتش یادم نیست تو مفاتیح نوشته .منم خیلییییییی دعا کن .خوش باشی دوستم .
مامان ریحانه
پاسخ
سلام زهرا جونم عید شما هم مباااااااااااارک ممنون زهرا جون از محبتت چشم حتما خیلی التماس دعا دارم در این شب عزیز
مامان زهرا
12 خرداد 94 2:08
خاطره قشنگی بود . خیلی ازین آدما پیدا میشن یکیش خود من .البته مثل خواهر شوهر عزیزت نیستم هر دقیقه یه بار بگم .اونقدر تو ذهنم درگیرم که راننده حواسش هست که بقیه پولو بهم بده .نکنه یادش بره .آدم احساس میکنه اگه حواست نباشه حقتو خوردن . ولی خدا نکنه چیزیو گم کنم مگه یادم میره هردفه ازونجا رد بشم دنبالش میگردم میگم شاید پیدابشه .
مامان ریحانه
پاسخ
مرررررررررررسی زهرا جون لطف داری حالا من برای اینکه آنقدر ذهنم درگیر نشه کرایه رو موقع پیاده شدن میدم تا راننده یادش نره بقیه ی پولمو بده وای این مورد درست مثل من تا آخر عمرم یادم میمونه ممنون زهرا جون از حضور گرمت
مامان هستیا
12 خرداد 94 7:36
ریحانه جون سلام اول صبحی کلی از خوندن متنت خندیدم انشالله همیشه لبت خندون باشه عزیزم. واقعا با هچین آدمایی تا سر کوچه هم نمیشه رفت منم جای شما بودم حتما همچین تصمیم بزرگی می گرفتم واقعا خیلی سخته
مامان ریحانه
پاسخ
سلام عزززززززززیزم انشالله که همیشه لبت خندون باشه خواهر واقعا آدم تصورشم نمیتونه بکنه ممنون از حضور گرمت هستیا جونمو خیلی ببوووووووووووووس
مامان مهراد
12 خرداد 94 9:12
ریحانه جون سلام. اولا عید شما هم مبارک . امیدوارم تعطیلات خوبی داشته باشین. میگما این خواهر شوهر بیچاره ات رو با خاک یکسان کردی ها... کلا پوکید. حالا خواهر مراقب باشه نازنین به عمه اش نره ! میدونی که دخترا معمولا به عمه شون میرن. نمیدونم چرا بعضی مواقع ما آدمها یه جاهایی یه حرکاتی از خودمون بروز میدیم که اصلا منطقی نیست. فکر کنم دلیلش هنوز کشف نشده. مصداق سوراخ سوزن و در دروازه است دیگه.....
مامان ریحانه
پاسخ
سلام مهری جونم مرررررررررررررسی عید شما هم با تاخیر مباااااااااااااارک خواهر شوهر دیگه خواهر شوهر باید پوکوندشون نه خوشبختانه نازنین از خودش رفتارایی بروز میده که بیشتر شبیهه داداشمه مصداق ضرب المثل اولاد حلال زاده به داییش میره فکر کنم اگه اینا نباشن دنیا یه پاش میلنگه
مامان مهراد
12 خرداد 94 9:15
میگم ریحانه جون ماشاله کلاً خاطره ای هااااا در ضمن شما خودت استادی ولی فضولَتاً عرض میکنم برای گذاشتن علامت ها می بایست shift رو با حروف ی س ش بگیری. نازنین بانو رو ببوس
مامان ریحانه
پاسخ
یه چیزی که هست مهری جون من سعی میکنم از همه چی خاطره بسازم تا بیشتر تو ذهنم بمونه خیلی چیزها هست که از یادم رفته و الان افسوس میخورم مرررررررررررررررسی مهری جون از راهنماییت واقعا نمیدونستم ممنون از حضور گرمت
سما مامان فرشته ها
12 خرداد 94 9:20
سلام ريحانه جون ميلاد نو مباااااااااااااااكهاوووووووووه واى واى واى چه خواهر شوهرى!!!!!!بنده ى خدارو عصبى كرده و ريحانه همينجورى نگاه ميكرده عجب خواهر شوهر شكمويى خب منم شكموام ولى جلوى جمع ديگه اونكارو نميكردم كه.... واى خداى من پولش گمشده ميگفته فداى سرم من بودم 1ماه غصه ى اين پول رو ميخورم ريحانه جون نازى رو از طرف من ببوس
مامان ریحانه
پاسخ
سلام سما جونم متاسفانه یه سری آدما این شکلین خواهر شوهر منم یکیش واقعا میگفت فدای سرم منم حرص میخوردم ممنون سما جون از حضور گرمت
مامان فرخنده
12 خرداد 94 9:50
واي چقدر گفت 150تومن من كو ريحانه جون چي كشيدي واي سانديس را كه نگو نمي دونم چرا بعضي از آدمها چون فكر ميكنند مفت هست بايد حريص بشند وبيشتر بردارند درحالي كه من عقيده دارم اين جور نذريها را بيشتر افرادي كه بي بضاعت هستند بايد بدستشون برسه ولي متاسفانه هيچ وقت اين شكلي نميشه بوس براي نازنين زهرا گل
مامان ریحانه
پاسخ
هیچی خواهر انگار تمام زندگیش به این 150 تومن بند بود هیچی خواهر خجالت واقعا همینطوری یه عده آدما این شکلین ممنون فرخنده جون از حضور گرمت ببووووووووووووس ملیسا جونو
سما مامان فرشته ها
12 خرداد 94 10:37
سلام گلم مطلب گذاشتم نظر یادت نره
مهتاب مامان اشکان
12 خرداد 94 10:38
وای خدا نکشتت ریحانه . مردم از خنده فکرشو بکن من سرکارم و آقای مدیرعامل تو اتاق بنده نشستن و من یواشکی رفتم نت و دارم پست تو رو میخونم که یهویی خنده ام گرفت و چشام از خنده تو دلی پر از اشک شد و آقای مدیرعامل رو کردند به منو و گفتند خانم سلطانزاده چیزی شده و من نه چیزی نشده و یه ماجرایی بود اونو براش تعریف کردم و خودش هم مثل من شد . از دست این خواهر شوهرت . نگفته ریحانه بیچاره خجالت میکشه ریحانه جون بمیرم برات خواهر ، میدونم اون لحظه چه وضعی شده بودی واقعا خاطره شیرینی بود.دستت درد نکنه خواهر
مامان ریحانه
پاسخ
از دست تو مهتاب جون پس خاطرات من جهانی شد آقای مدیر عامل که بشنوه میره واسه خانمش تعریف میکنه و خانمش واسه مادرش و خلاصه خواهر این خاطره تا چین و واچین میره و یباره دیدی من و خواهر شوهر مشهور شدیم آخه خواهر جون تو خواهر شوهریو سراغ داری دلش واسه زنداداشش بسوزه خدا نکنه شده بودم مثل لبو سرخ سرخ ممنون از حضور گرمت مهتاب جووون
زری
12 خرداد 94 11:08
سلام ریحانه جون وای که چقدخندیدم وچه حالی داشتی اون موقع
مامان ریحانه
پاسخ
سلام زری جونم ایشالا همیشه لبت خندون باشه خواهر هیچی خواهر یه حال بد
مامان نازیلا
12 خرداد 94 12:53
ریحانه جون اول بابت این که دیر بهت سر زدم من ببخش. کلی به ماجرا خندیدم اصلا" تو ذهنم صحنشو تصور کردم بعدشم از این خواخر شوهرا هر چی بگی بر می یاد. نازنین رو ببوس
مامان ریحانه
پاسخ
سلام نازیلای گلم این چه حرفی خواهر اصلا راضی به زحمت نیستم امیدوارم همیشه لبت خندون باشه عزززززززززیزم آره والا آدمای پیش بینی نشده این این خواهر شوهرا البته به جز خودم که خواهر شوهرم مررررررررررسی نازیلا جون رادین خوشگلمو ببووووووووووووس
مامان ماریا
12 خرداد 94 12:57
عزیزم خدایی نکرده خواهر شوهره آدرس وب رو دارن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ !!!!!!!!! کنجکاو شدم !!!
مامان ریحانه
پاسخ
نه عزیزم اصلا اهل این چیزا نیست
مامان عطرین
12 خرداد 94 14:44
خیلی جالب بود چه بامزه عیدت مبارک گلم
مامان ریحانه
پاسخ
مررررررررررررسی عزیزم لطف داری شما عید شما هم مباااااااااااااااااارک
مامان مبینا
12 خرداد 94 16:12
ریحانه عزیز کلی خندیم میگما عجب ماجراهایی داری عزیزم من ک حوصله ندارم با این جور ادما نیم متر هم جایی برم رریحانه جون حالا خوبه ک خودتو کنترل کردیه و دعواتون نشده اگه من بودم فکر کنم اخرش بگو مگو ها بالا میگرفت ودعوا میشدااااااااااا
مامان ریحانه
پاسخ
میبینی خواهر چه حال و روزی داریم ما پس خوبه یه همچین آدمایی قسمتت نشده اما یه مدت بگذره کارای این آدما واست خنده دار میشه مثل من که الان کلی به سوتی های خواهر شوهرم میخندم البته به دور از جمع
مامان مبینا
12 خرداد 94 16:12
راستی عیدتونم مباااااااااااااااااااااارک باشه عزیزم
مامان ریحانه
پاسخ
عید شما هم با تاخیر زیاد مباااااااااااااارک گلم
عمه فروغ
12 خرداد 94 21:50
سلام ریحانه جون مرسی خواهر از این که مثل همیشه با خاطره های زیبات ما رو هم شاد میکنیالهی همیشه خندهبر لبانتون جاری باشه ای امااااااااااااان از این خواهر شوهر عیدتون مبارک
مامان ریحانه
پاسخ
سلام فروغ جون من که کاری نمیکنم خواهر شما لطف میکنی که وقت میذاری برا خوندن مطالب من انشالله که عزیزم همیشه لبت پرخنده باشه امان امااااااااااااااان عید شما هم با تاخیر زیاد مبارک شرمنده از دیر پاسخ دادن
مامان عسل 
13 خرداد 94 10:01
سلام ریحانه جون خاطراتت چقدرباحال بود..آخه آدم باخواهرشوهرجایی میرهشوخی کردمراستی عیدت هم مبارک باشه ریحانه جووون
مامان ریحانه
پاسخ
سلام عزیزم لطف داری گلم همینو بگو عید شما هم با تاخیر زیاد مباااااااارک
مامان اسرا
13 خرداد 94 11:08
سلام عزیزم مطلب گذاشتن نظر یادت نره
مامان اسرا
13 خرداد 94 14:43
سلام ريحانه ى عزيزم عجب خواهر شوهرى چقدر گفته 150خدا خيرت بده ريحانه جوووون كلى خنديدم راستى خانومى خوشحال ميشم پيش منم بياى نظر يادت نره من لينكت كردم خانومى
مامان ریحانه
پاسخ
سلام عزیزم ممنونم از لطفت چشم حتما میام پیشت البته الان خانومی مسافرتم منم حتما شما رو لینک میکنم
مامان راحله
13 خرداد 94 19:48
خدا صبرت بده عزیزمممممممم
مامان فاطمه
13 خرداد 94 21:12
سلام ریحانه جون عیدت مبارک تو این روز عزیز برات آرزوی سلامتی دارم نظرم هم در مورد این پست بعدا میذارم خیلی باحال بود
مامان ریحانه
پاسخ
سلام فاطمه ی گلم منم برای شما بهترینها رو آرزومندم لطف میکنی خواهر
الهام
14 خرداد 94 9:28
سلام ریحانه جون و عید نیمۀ شعبان بر شما مبارک عجب خاطره ای کلی به توصیفاتت از هیکل رانندۀ مینی بوس خندیدم چه جالب بوده! اون صدهزار تومان و اون 150 تومان! شاید تصورش این بوده که راننده میخواد پولش رو نده! و البته که اون بینوا هم که چند بار گفته میدم! اصلا بیا یه طور دیگه به قضیه نگاه کنیم! مقصر رانندۀ نگون بخت بوده که هی تو دادنِ پول معطل کرده
مامان ریحانه
پاسخ
سلام الهام جونم من با تاخیر و شرمندگی از دیر پاسخ دادن این عید رو تبریک میگم به شما حالا اگه زبانی بگم که دیگه یه چیز دیگس این رو وقتی فهمیدم که دیگران از لحن کلامم در مورد رانندهه روده بر شده بودن از خنده واقعا منم متفکرم در کار این خواهر شوهر آره والا باید زود بقیه پولو بهش میداد تا این خواهر شوهره دست از سرش برداره مررررررررررسی الهام عزیز از حضور گرمت
مامانی
14 خرداد 94 20:52
سلام ریحانه جان خوبی ازخاطره ای که تعریف کردی کلی خندیدم واون خجالتها روحس کردم البته شوهرت متوجه نشه که اینجوری ازخواهرش تعریف کردی آخه شوهرهاروخواهرشون یه خورده حساسند عیدم مبارررک خواهر پاسخ سلام عزیزم مرسی از احوالپرسیت امیدوارم همیشه خنده رو لبات باشه دوست گلم واقعا حس بدی بود اتفاقا این خاطره رو ده بار جلو شوهرم برای تمام فامیل تعریف کردم و شوهرم قاه قاه خندیده چون من به خاطره گویی تو فامیل معروفم حیف میشد این خاطره رو نگم مررررررررررسی عزیزم عید شما هم مبااااااااااااارک البته با تاخیر زیاد شرمنده
مامان زهرا
14 خرداد 94 22:51
عزیزم سلام عید گذشته مبارک خاطره خیلی جالبی بود کلی خندیدم اما میبونم حدس بزنم قیافت اون لحظه چ شکلی بوده آخه منم روی رفتارهای بقیه خیلی حساسم عسل بانو رو ببوس
مامان ریحانه
پاسخ
سلام دوست عزیزم مرررررررررررررسی از لطفت انشالله همیشه لبت خندون باشه پس شما با من همدردی مررررررررررررسی عزیزم حتما میام پیشتون
مامان فاطمه
15 خرداد 94 17:56
سلام به خواهری گلم ریحانه جونم خیلی قشنگ قیافه راننده رو توصیف کردی با خوندن این خاطره خدا رو شکر کردم خواهر شوهر ندارم ولی تجربه یه همچین اتفاقی رو با مادرشوهر گرامی داشتم وهرجا هم باهم بریم بازم داریم...بعضی وقتا که من به سقف خیره میشم و نمیشه حرفی زد...گاهی هم با چند قدم فاصله با هم میریم وای خواهر درکت کردم کیک وساندیسو خوب اومد.. چطور بابت 100هزار تومن چیزی نگفته در عجبم ایشاله یه سفر باهم قسمتتون بشه دوباره تجدید خاطره بشه شوخی بود ریحانه جونم خدا نکنه این اتفاق بیوفته میبوسمت عزیزم
مامان ریحانه
پاسخ
سلام فاطمه جون عزیزم اتفاقا خودم که این خاطره رو با لحن راننده میگم همه روده بر میشن از خنده جلوتر از خواهر شوهرم راننده خنده دارتر بود پس فاطمه جون بخت باهات یار بوده اما خوب چه فایده مادر شوهره که هست میبینی چه طوری آدم خجالت میکشه اما خوب بامزست خودش خاطره میشه در صورتی که من با ساندیس کاملا مخالفم و اجازه نمیدم بچه ها بخورن همین منو متفکر کرده برا 100 هزار تومن عین خیالشم نبود برا 150 تومن چه ها که نکرد فاطمه جون این شوخیا رو نکن قلبم ضعیفه ممنونم عززززززززززززیزم باران خوشگلمو خیلی ببوووووووووووووس
مامان بهی
16 خرداد 94 7:33
سلام عيدتون مبارك بيچاره ريحانه جون چه حالي پيدا كردي بين جمعيت
مامان ریحانه
پاسخ
سلام بهجت جون نبودی ببینی عین لبو سرخ شده بودم از خجالت
مامان مهدیه
16 خرداد 94 11:32
ریحانه جان سلام خوبی خاهر؟؟شرمنده دیر به دیر سر میزنم یکم سرم شلوغه نمیرسم.به بزرگیت ببخشید عزیزم. ممنونم مثل همیشه با خاطرات زیبات دلمونو شاد کردی.امیدوارم همیشه خنده بر لب داشته باشی و سایت بر سر نازنین شیرین زبون باشه.امان از دست خاهر شوهرا
مامان ریحانه
پاسخ
سلام مهدیه جونم این چه حرفی عزیزم خودم مادرم و شرایطو به خوبی درک میکنم در ضمن راضی نیستم دوستای عزیزم به زحمت بیفتن انشالله که همیشه لبت خندون باشه عزیزم ممنون از دعای خیرت گلم امان امان
مامان دیانا
16 خرداد 94 16:03
سلام عزیرم.عیدتون مبارک.امیدوارم امسال از نیمه شعبان عیدیهای خوبی بگیرید و تنتون سلامت باشه. عجب از این خواهر شوهر.ماشالله فول آپشن هستش.فقط یه سوال.اگه یه وقت گذرش به وب نازنین جون بیوفته و این خاطره رو بخونه شر به پا نشه؟خودت میدونی که خواهر شوهره. خواهر شوهر!!!!
مامان ریحانه
پاسخ
سلام عزیزم از اینکه دیر پاسخ میدم شرمنده واقعا یه وقتایی سوتیایی میده در حد لالیگا نه خواهر خاطرم جمعه اهل نت و این چیزا نیست دیانای نازمو خیلی ببوووووووووووووس
مونا
16 خرداد 94 19:15
سلام ریحانه جون. خوبی؟نازنین خوبه؟ عیدتون مبارک . نکات رو دوستان ذکر کردن فقط گذر خواهرشوهرت اینورا نیفته . . . ! میبو و و و و و و سمتون
مامان ریحانه
پاسخ
سلام مونا جونم ببخش دیر جواب میدم به خدا اصلا فرصت نمیشه عید شما هم مبااااااااااااارک البته با تاخیر شرمنده اتفاقا مونا جون خواهر شوهرای من سنشون بالاست اگه بگم همین خواهر شوهرم همسن مامانمه شاید باورت نشه اصلا به نت و این چیزا کاری ندارن بعد من این خاطره رو برا کل فامیل زبانی تعریف کردم و کلی هم خندیدن اگه می خواست برسه تا حالا رسیده بود دوست دارم عززززززززززیزم علی و باران نازتو ببوووووووووووووس
کیان
17 خرداد 94 12:01
ظاهرا این دعوا های بین خواهر شوهر و عروسها کلا همه گیره.خوش به حال مامان من که خواهر شوهر نداره. حالا احتمالا بعدا فامیلها میان این خاطره رو میخونند بعد میرن پیش خواهر شوهر میگن: وای آبجی کجایی ببینی عروستون تو اینتر نت چه آبرو ریزی کرده چقدر پشت سرت بد گفته. اونوقت اونم چادرشو چاق میکنه میاد در خونه شما دعوا خون خون ریزی . بعدشم به شوهرش ابلاغ میکنه که از این به بعد رفت آمد به خونه ریحانه خانوم غدغن. شما عهم برای همیشه از شر خواهر شوهر خلاص میشه این وسط فقط نازنین جون و پوریا جون از داشتن عمع محروم میشند درست مثل من که فعلا از دیدن دائی و رونیا جون دختر دائی تا اطلاع ثانوی محروم هستم و رفتم به خونه زن د ائی اینا غدغنه
مامان ریحانه
پاسخ
آره دیگه خواهر اما خواهر شوهر خوبم پیدا میشه درست مثل خودم که خوب خواهر شوهریم برا زنداداشام اتفاقا این خاطره رو با لحن همون رانندهه برا کل فامیل تعریف کردم روده بر شدن از خندن فعلا این اتفاق واسه یه خواهر شوهرا اتفاق افتاده و پوریا و نازنین از دیدن یکیشون محرومه اونم خودش مقصره درجه ی دخالتشو زیادی بالا برده بود انشالله شما هم زودتر رونیا جونو و دایی جونتو ملاقات میکنی کیان خوشگلم
مامان محمد طاها
17 خرداد 94 15:40
سلام ریحانه جون ... عیدتون مبارک عزیزم منو ببخش که تو این مدت کم بهتون سر زدم ولی بدون عزیزم همیشه به فکرتون هستم نازنین عزیزم رو ببوس
مامان ریحانه
پاسخ
سلام مرجان جون این چه حرفی میزنی منم این روزها همینطورم خیلی وقت کم میارم ممنون عزیزم دل به دل راه داره ببووووووووووووس محمد طاهای عزیزو
مامان کیانا و صدرا
17 خرداد 94 18:22
سلام ریحان جونیمیدونی من کی این پستو خوندم!!!!!نمیدونم چرا تازگیها کارامو با ساعتها و روزها و ماهها تاخیر انجام میدمخواهر جونی نمیدونم چمه باور کن دو ماهه آزگاره درگیر آفت زبونم هستم.هی خوب میشه دو روز خوبه روز سوم دوباره میزنهمیترسم بهجت گرفته باشم!!!چی هست نمیدونم ولی میدونم بیماری خوبی نیستحلالم کن خواهر که مننخیرم ولش کن اصلا میخوام زنده بمونمشرمنده ریحان جون نگرانم نشی ها باز این هفته که نه اگه به تاخیر نخورم هفته ی بعد میرم پیش دکی ببینم چی میگه...پس فعلا بی خیال
مامان ریحانه
پاسخ
سلام مرضیه جونم ممنونم ازت خواهر حالا نمیگی منم اینجوری شدم خیلی وقت کم میارم اصلا از دست پوریا مگه میتونم بیام نت به خدا همه ی کارا رو که انجام میدم برا رفع خستگی میام میگه مامان تو همش تو نی نی وبلاگی مرضیه جون انشالله که بهتر میشی بد به دلت راه نده پس چی که باید زنده بمونی ما حالا حالاها باید باشیم چون کلی آرزوهای قشنگ داریم انشالله که میری دکتر و هیچی نیست عزیزم برات دعا میکنم اگه قابل باشم
مامان کیانا و صدرا
17 خرداد 94 18:27
و اما چی شده بعد اینهمه سال پته ی خواهر شو جانو ریختی روی آب؟؟؟؟دعواتون شده؟؟ها...ها...بگو زود باشخب بابا خواسته یاد راننده بندازه فقط یه کم زیاده روی نمودهمثل ما خوبه که بلد نیستیم بگیم آقا ببخشید اشتباه نکردین؟نصف پولمونم که ندن رومون نمیشه بگیم چی شدحالا ساندیسم خوردی یا فقط حرص نوش کردی؟؟؟خواهرجونم ایشا...همیشه شاد و سلامت باشی.راستی ناراحت شدم واسه پدر جون.خدا رو شکر بخیر گذشته ایشا....تنشون همیشه سالم و سلامت باشهبای رفیق جون ما رفتیم.راستی دوم:مریمی تبریز بوده تازه برگشته یه خورده خسته ست میاد زود
مامان ریحانه
پاسخ
قصدم خاطره از نیمه ی شعبان بود و گرنه کی جرات داره پته ی خواهر شوهر رو بریزه رو آب خواهر اتفاقا من موندم از این بشر یبارم که من هنوز عروسشون نشده بودم میگن تو یه شب تاریک از ماشین سواری پیاده میشه و پولش میفته بعد به راننده میگه آقا چراغ بده پولم گم شده بالاخره بعد ازکلی چراغ دادن راننده و علافی راننده پوله پیدا میشه حالا که میبینن میبین 20 تومن 20 تا 1 تومنیا خلاصه خواهر راننده کلی عصبی میشه که به خاطر 20 تومن کلی وقتش گرفته شده از دست این خواهر شوهر نه بابا ساندیس نخوردم با ساندیس کلا مخالفم ممنون به خاطر لطفت خدا رو شکر بهتره خدا بهش رحم کرده اتفاقا امروز یه سر رفتم وب مریم جون و حالشو پرسیدم دیدم در جواب کامنتا گفته بود که رفته بوده تبریز ممنون از اینکه خبر دادی بچه های نازتو ببووووووووووووووس
nikta
18 خرداد 94 15:27
___________________-------- _________________.-'.....&.....'-. ________________\.................../ _______________:.....o.....o........; ______________(.........(_............) _______________:.....................: ________________/......__........\ _________________`-._____.-'شاد باشي مهربون ___________________\`"""`'/ __________________\......,...../ _________________\_|\/\/\/..__/ ________________(___|\/\/\//.___) __________________|_______|آرزومند آرزوهــــاي قشنگت ___________________)_ |_ (__ ________________(_____|_____)
مامان ریحانه
پاسخ
مرررررررررررررررسی عزززززززززززززیزم
nikta
18 خرداد 94 15:27
چه خاطره ی بامزه ای داشتید
مامان ریحانه
پاسخ
نظر لطفته نیکتا جونم
رویــــا
18 خرداد 94 18:32
دیفونههههه مردم از خنده خداییش جای من خالی بود که حال تورو توی اون موقع ببینم و فقط بخندم.....البته ریحانه جونم کارای خواهر شوهرت بستگی به سنشون داره حتماآآ سنشون خیلی زیاده خداییش دمت گرم اونقد خندیدم که از چشمام اشک اومدعزیزم امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشی راستی از روی ناز نازنینم ببوس
مامان ریحانه
پاسخ
خدا نکنه رویا جون حالا خواهر چرا جات خالی بوده تصورش بکنی کلی میخندی بله سنش بالاست انشالله که همیشه لبت خندون باشه چشم حتما شما هم دخملای نازتو ببوووووووووس
مامان علی
19 خرداد 94 1:05
سلام ریحانه گلی،نازنین جان چطوره؟یادتون مبارک عزیزم به به به این خواهرشوهر توانمند!هنرمند! ریحانه خداییش چرا یهو یاد این خاطره افتادی فکرکنم نیت کردی حالش وبگیری! قربونت بشم همیشه شاد باشی شاد بنویسی. عزیزم. پستهات وخوندم.خداروشکر مسافرت خوش گذشته. اداهایی که نازنین جان درمقابل پسر دایی گرامشان دراورده بسی نیکو بود وخنده برلب مااورد! امیدوارم عکس خوشگل خانوم یک رتبه خوب بیاره،اصلا اول بشه مواظب خودتون باشین فعلا خدا نگهدار
مامان ریحانه
پاسخ
به به زهرا خانوم گل و گلاب سلام خواهر چه عجب تشریف آوردید شما کلی دلم واست تنگ شده بود گمون نمیکنی از یه ماه بیشتر شد عزیزم ما خوبیم شما چطورید علی کوچولوی نازم چطوره ؟؟؟؟؟ باور کن قصدی نداشتم دیدم نیمه ی شعبان یاد این خاطره افتادم که چه بر من گذشت حالا برا بقیه که تعریف میکنم با همون لحن راننده غش میکنن از خنده باور کن تا حالا چند بار این خاطره رو تعریف کردم بازم تو دور همیامون میگن ریحانه خاطره خواهرشوهرتو بگو ممنونم زهرا جونم شما هم همینطور جای شما سبز آره والا میبینی این وروجکا از الان بلدن چه جوری دل ببرن مررررررررررسی زهرا جون ما که نزدیک 200 300 نفری به عینه که دیدیم بهمون رای دادن ولی 99 تا بیشتر ثبت نشده خدا نگهدارت باشه گلم ببووووووووووووس روی ماه علی جونو
زهره مامانی فاطمه
19 خرداد 94 9:54
چقدر خندیدم از خاطرت ریحانه جون تو چه حالی داشتی از خجالت عیدت باکلی تاخیر مبارک عزیزم
مامان ریحانه
پاسخ
ایشالله همیشه لبت پر خنده باشه خواهر واقعا داشتم از خجالت آب میشدم از دست این فامیل شوهر مررررررررررسی زهره جون برای شما هم مبااااااااااااااارک باشه
بانو
19 خرداد 94 19:57
ریحانه من فقط خندیدم خدا این جور آدما رو نصیب نکنه واقعا
مامان ریحانه
پاسخ
انشالله که همیشه خواهر لبت خندون باشه الههههههههههی خواهر الههههههههی
مامان مبینا
19 خرداد 94 21:26
خصوصی عزیزم
مامان ریحانه
پاسخ
رویت شد عزیزم
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
20 خرداد 94 14:26
خدا نکشت ریحانه جون مردم از خنده . همشه پستای شادتون نا خداگاه لبخند به روی لبمون میاره ان شاءالله همیشه دلت شاد و لبت خندون باشه عزیزم. عاااااااااااااااشقتم.
مامان ریحانه
پاسخ
خدا نکنه مرضیه جون شما لطف داری عزیزم انشالله که همیشه خنده رو لبات باشه گلم منم خیلی دوست دارم عززززززززززیزم
مامانی و بابایی دخمل طلا
21 خرداد 94 11:15
سلام ریحانه جان دوست عزززززززززززززیـــــــــــــزززززززززززززززم مامان نازنین زهرای قشنگم از اینکه همواره به من و حلما محبت داری ممنونم دوست خوبم روی ماهتو و نازنین زهرا ی نازو میبووووووووووووووووسم
مامان ریحانه
پاسخ
سلام عززززززززززززززیزم مرسی از محبتت خواهش میکنم گلم این کمترین کاری که میتونم برا دوستم انجام بدم از طرف من حلمای ناز و خوشگلتو ببووووووووووووووس
مامانی و بابایی دخمل طلا
21 خرداد 94 11:17
ریحانه جان خاطره ات مثل همیشه عالی بودددددددد و سرشار از نشاط انشاالله همیشه شاد باشی دوست خوبم
مامان ریحانه
پاسخ
این نظر لطفته امیدوارم لبت همیشه پر خنده باشه گلم
پریسا
21 خرداد 94 11:31
سلام وبلاگتون خیلی قشنگه . من خیلی وبلاگتون رو دوست دارم. امیدوارم همیشه شاد و پیروز و موفق باشید. اگه با تبادل لینک موافقید بهم خبر بدید تا لینکتون کنم. $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $$_____________________________$$ $$_________$$$$$$$$$$__________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$_________$$$$$$$$$$__________$$ $$_____________________________$$ $$_____________________________$$ $$______$$$$$_______$$$$$______$$ $$____$$$$$$$$$___$$$$$$$$$____$$ $$___$$$$$$$$$$$_$$$$$$$$$$$___$$ $$___$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$___$$ $$____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$____$$ $$______$$$$$$$$$$$$$$$$$______$$ $$________$$$$$$$$$$$$$________$$ $$__________$$$$$$$$$__________$$ $$___________$$$$$$$___________$$ $$____________$$$$$____________$$ $$_____________$$$_____________$$ $$______________$______________$$ $$_____________________________$$ $$_____________________________$$ $$___$$$$$$$$$_____$$$$$$$$$___$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$$_______$$$$$$_____$$ $$______$$$$$$_____$$$$$$______$$ $$________$$$$$$$$$$$$$________$$ $$__________$$$$$$$$$__________$$ $$_____________________________$$ $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ...........|""""""""""""""" " """"""""|\|_ ...........|..........*____* ........|||"|""\___ ...........|________________ _ |||_|___|) ...........!(@)'(@)""""**!(@ )(@)***!(@)'' به اندازه یه کامیون وبلاگمو با مطالب جدید آپ کردم - بدو بیا
مامان ریحانه
پاسخ
مررررررررررررسی عزیزم این نظر لطفتونه چشم حتما میام پیشتون
مامان کیانا و صدرا
21 خرداد 94 12:26
سلام ریحان جونم.ممنونم عزیزم فعلا باز خوب شده ولی نه خوب خوب لااقل درد نداره تا ببینم هفته ی بعد میشه رفت یا نه!!!!قربونت گلم
مامان ریحانه
پاسخ
سلام مرضیه جونم خوب خدا رو شکر میدونم چی میگی خیلی بده آفت دهان دردشم خیلی اذیت میکنه حالا خدا رو شکر که درد نداره ولی خواهر بی خیالش نشو حتما برو دکتر انشالله که جوابش خیره و خنده بیاره رو لبت عزززززززززززیزم روی ماهتو میبوسم
مامان فرخنده
21 خرداد 94 16:46
خصوصیت را دیدم یکم درگیرم شنبه صبح اول وقت میام پیشت کلی درد ودل دارم منتظر باش
مامان ریحانه
پاسخ
مرررررررررسی فرخنده جونم چشم منتظر میمونم
♥ مه آ سا ♥
21 خرداد 94 23:59
قربونت عزیزم ممنون که اومدی پیشم دختر کوچولو هم خیلی نازه
مامان ریحانه
پاسخ
خواهش میکنم عزیزم نسبت به نازنین لطف داری گلم
سما مامان فرشته ها
22 خرداد 94 10:43
سلام عزیزم مطلب گذاشتم نظر یادت نره
مامان رويا
22 خرداد 94 12:57
خاطره ي جالبي بودخودموگذاشتم جاي شماخيلي بده واقعاادم خجالت ميكشه ولي ديگه چيكاربايدكردخواهرشوهره ديگههههههههههههههههه
مامان ریحانه
پاسخ
بله عزیزم واقعا خجالت میکشیدم به قول شما باید باهاش کنار میومدم آخه خواهر شوهره ممنون دوست عزیزم از حضور گرمت
دوتا دوست خوب
22 خرداد 94 22:56
سلام خوش حال میشم به وبلاگ ما سربزنید و در مسابقه وب ما شرکت کنید
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
24 خرداد 94 11:40
حواسم نبود رمز را خصوصی نفرستادم لطفا تأیید نکنین که توی نظرات نشون نده
مامان آنیل
24 خرداد 94 19:19
ریحانه جان من عاشق رفتار خواهرشوهرت شدم خوب حقش رو می خواسته البته من معمولا از خیر بقیه پولم میگذرم و آدم کمرویی م ، آفرین به این دل و جرات .
مامان ریحانه
پاسخ
خواهر یه خورده زیادی میخواسته حقشو بگیره آخه یبار دوبار نه اینهمه مررررررررررسی از حضور گرمت عزیزم ببووووووووووووس آنیل نازمو
مامان روژینا
25 خرداد 94 7:28
عیدت با کلی تاخیر مبارک ریحانه جونم داستان نیمه شعبانت خیلی جالب بود نمی دونم ما آدما چرا بعضی اوقات یه کارایی انجام میدیم که اگه تو خلوتمون بهش فکر کنیم از خودمون خجالت میکشیم
مامان ریحانه
پاسخ
مررررررررررررسی ریحانه جون لطف داری گلم درست همینطوره یه وقتایی نسنجیده یه چیزایی میگیم که بعد خودمون پشیمون میشیم
✓ مامان زهراღ
28 خرداد 94 19:56
وااااای ریحانه جون....من اگه جای تو بودم میرفتم توی افق محو میشدم تا دیگه بشری منو نبینه عجب خواهر شوهری دارینا!!!!
مامان ریحانه
پاسخ
منم رفتم تو جمعیت محو شدم که کسی نبیندم کیک و ساندیسا کارو خراب کرد آره والا
سما مامان فرشته ها
31 خرداد 94 11:27
سلام عزيزم مطلب گذاشتم نظر يادت نره
مامان کیانا و صدرا
7 تیر 94 11:57
خ ص و ص ی
مامان ریحانه
پاسخ
درست میگی عزیزم ممنون که وقت گذاشتی