نازنین مننازنین من، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

نازنین زهرا زیباترین گل هستی

نازنینم باز هم برایت می نگارم از تمام روزهای شیرینت

1395/3/27 14:45
نویسنده : مامان ریحانه
1,122 بازدید
اشتراک گذاری

دلتنگی سهم ماست

از خاطراتی که یک روز خاطره نبودند

زندگی بودند !

 

سلام و صد سلام خدمت همه ی دوستان گل نی نی وبلاگی

 قبول باشه طاعات و عبادتتون

سلام خدمت شما دوستانی که روز به روز کمتر از دیروز به سراغ کلبه ی خاطره انگیز مجازیتان می آیید و حضورتان کم رنگ و کم رنگ تر شده یادش به خیر اون روزا که ذوق داشتیم هر روز از خاطرات کوچولوهامون بگیم و یا اگر فرصتی بود این خاطرات را ساعت به ساعت می نگاشتیم و دلخوشیمان این بود که دوستان تمام خاطراتمونو می خونند و از حال و روزمان با خبرند و شریکن در غم و شادیمان ولی حالا چی غمناک 

 کجا رفتند آن دوستان یادش به خیر آن روزها متنظر

و اما علت حضور کم رنگ ما نیز بدین سبب است آخه دیگه چه ذوقی برای نوشتن می ماند 

ولی باز دوستانی هستند که هنوز هم عاشقانه می نویسند و حفظ می کنند خانه ی مجازی دلبنداشونو پس من هم با گرمای عشق این دوستان عاشقانه می نگارم گوشه ای از احوالات این روزها را محبت

و اما اول از همه تبریگ می گویم به گل دختر نازم 4 سال و 10 ماهگیش را جشنجشنجشن

چه زود گذشتند روزها یکی پس از دیگری و چه زود تو 4 سال و 10 ماهه شدی بزرگ شدنت را با تمام وجود حس می کنم وقتی سعی می کنی تمام کارها و رفتارهای مرا تقلید کنی و وقتی با اعتراض من روبرو میشوی معترض می  شوی که اینکارها رو به منم یاد بده منم یه خانومم باید باد بگیرم نمونش همین دیروز وقتی داشتم برای شله زرد هل می ساییدم و تو تو دست و پام بودی و من می خواستم تو رو دنبال کار دیگه ای بفرستمت که این جوابو به من دادی تعجب

مدتهاست که برایت ننوشتم ذهنها هم این روزها  آنجور که باید و شایدیارای آن را ندارد که تمام خاطرات را از ریز و درشت ثبت کنند پس تا آنجا که ذهنم یاری کند برایت از این چند وقت می نویسم 

از روزهایی که بعد از تعطیلات نورزو یه هفته ای آقا جون مهمون خونمون بود و شما اصلا سازگاری نداشتی با آقا جون نمیدونم چرا اینجوری هستی شاید به خاطر اخلاق خاصته که دوست نداری کسی زیاد سر به سرت کنه و آقا جون هم دوست داشت که برای جوابهایی که تو آستین داشتی و تحویل آقا جون می دادی سر به سرت بذاره و به همین خاطر روزی دو سه باری شاهد دعوای شما با آقاجون بودم و زبون نرم  که بماند تیز و برنده هم در شما تاثیری نداشت و مرغ شما یکپا داشت که آقا جون از خونه ی ما برو  و بنده بودم که همچنان خجالت زده بودم از رفتار شما  خجالت

و از شیرین زبونیهای این روزها اینکه یه روز داشتی منو بوس می کردی و ابراز احساسات می کردی بابایی گفت نازنین بیا منو هم بوس کن و باز دخترک بنده که نه گذاشت و نه برداشت گفت که من کچلا رو دوست ندارم نمی خوام بوست کنه و اینهمه تمام ابراز علاقه ی دختر به بابا حالا هی می گن دخترا بابا دوستند 

و از این دست قدر نشناسیها اینکه یه شب بابا شیرینی خریده بود و دخترک ما که اصلا علاقه ای به شیرینی نداره گوشه ی کمی از یک شیرینی ترو خورده و حالا نمیدونم چی شد که گفتی حالم بده و بعد رو کردی به بابا و گفتی با این شیرینی های فاسدی که خریدی منو مریض کردی 

یه شب شام کل فامیل خونه ی خاله نرگس بودیم  ما شب خونه ی خاله موندیم شب نمی ذاشت خاله بخوابه خاله بهش گفت بزار بخوابم خستم گفت واسه چی خسته ای گفت آخه امشب مهونه عزیزی داشتم گفت کی گفت شما دیگه و بعد دخترک حاضر جواب ما پوزخندی زد و گفت ما فامیلاتونیم مهموناتون نیستیم به ما میگی مهمون تعجب

و از سوالات عجیبت که به من میگی تو کوچولو بودی لباسای منو می پوشیدی متفکر

و اینکه تو و داداشی و من پرسپولیسی هستیم و اما بابا استقلالیه یه شب برای بابا کری می خوند که تیم شما تیم نیست البته پوریا بهش یاد می داد با سه امتیاز فادله ( منظور فاصلست)از ما عقبید خط عمتون ( منظور خط حملست ) ضعیف عمل میکنه خنده

به مناسبت تولدم همسرم به همراه پوریا و نازنین رفته بودن برام یه گوشی خریدن حالا یه وقتایی که تو تلگراممو و حواسم به حرفهای نازنین نیست میگه 

کاشکی این گوشیو واست نخریده بودیم که بری تو تلگرامو و به حرفهای من گوش ندی 

مثل همیشه نازنین خانوم از حمام فراریه و البته از قسمت سر شستن یه روز بعد از کلی گریه و زاری به من میگه آدم به دخترش میگه دختر گلم می خوای سرتو بشورم یعنی ابل اجازه می گیره از دخترش گفتم خوب حالا من اجازه بگیرم تو میذاری سرتو بشورم گفته نه که نمیذارم منو میگیتعجب

و شیرین زبونیهای دیگری که به خاطر یادداشت نکردنش یادم نمونده و البته متاسفم برا خودمون که لحظات زیبای زندگی فرزندامونو به یاد نمی آوریمو و به ددست فراموشی می سپاریم غمناک

در این چند وقت دو سفر داشتیم یکی به گلپایگان و دیگری به شهر کرد که خدا رو شکر سفرهای خوبی بود و جای شما دوستان عزیز سبز محبت

و باز هم مثل همیشه مخالفت نازنین به خاطر عکس انداختن 

و در ادامه عکسهایی که با هزار بدبختی تونستیم ازش بگیریم رو به نمایش می گذارم 

 

وقتی می خواد عکس نگیره و این حرکاتو انجام میده

و چهره ی عصبانی نازنین که با وجود اعتراض باز من کار خودم و کردم و ازش عکس انداختم

نازنین و حلما

دشت لاله های واژگون خوانسار

 

آبشاری زیبا در شهر کرد

گلپایگان اردیبهشت 95

کوهرنگ خرداد 95

شهر کرد خرداد 95

بره ناقلا و عروسکی که در این مدت بابا برای نازنین خریده

و در آخر عکسی از تزیین شله زرد بنده خندونک

 

پسندها (20)

نظرات (26)

مامان عطرین
2 تیر 95 22:52
سلام و 100 سلام چقدر خوشحالم که دوباره پست گذاشتی. امان ازین دختر چه زبونی داره. جیگرشو ! طفلی باباش یک بوسم بهش نداده . خانم شمام انقدر نرو تلگرام دیگه
مامان مهری
3 تیر 95 12:30
سلام ریحانه جون. بعد از مدتها خوندن این پست خیلی لذت بخش بود. خوشحالم که این مدت روزهای خوبی رو داشتین. در ضمن رفیق پرسپولیسی خودموعشقه. منم یه پرسپولیسی هستم البته نه خیلی آتیشی. 4 سال و ده ماهگی نازنین جون مبارک.
هداياي تبليغاتي
4 تیر 95 0:26
مطالب واقعا خوبي بود مرسي بابت همه چي
مامان ندا
4 تیر 95 16:35
به بهههههههههه..سلااااام ریحانه خاااااانووووووم... اومدی بالاخره؟ خدا رو شکر که خوبین..دلمون واسه نازنین جونو و شیرین زبونیاش تنگ شده بود قربون اخمااااااتواون شیرین زبونیات
مامان بهی
5 تیر 95 2:36
سلام عزیزم من که خیلی سرم شلوغه وقت هیچ کاری ندارم یک موقع شبها که خوابم نمیبره با گوشیم یک سر به اینجا میزنم خیلی دلم میخواهد بازم مثل قبل بنویسم نازنین گلم را ببوس وای اومده بودین شهرکرد؟ واسم خیلی دعا کنین
مونا
5 تیر 95 8:21
سلام ریحانه جون . طاعات قبول . چه شیرین زبونی هایی . ماشا..... به این دختر گل. خیلی خوشحالم که اومدی و دوباره نوشتی..... وااای راست میگی ....امان از دست این تلگرام ...! همیشه به رونق نی نی وبلاگ فکر می کنم . نه فقط نی نی وبلاگ کم رونق شده که مجله و روزنامه هم مردم دست نمی گیرند !! ولی باز احسنت به اراده شماها که می نویسین .شیرین زبونیهای نازنین محشرررررره و خنده دار . شیرینیهای فاسد و خط عمتون !! واااای که چه شله زرد خوش آب و رنگی.... نوووووش جونتون . راستی از دارو و دکتر خودت و نازنین چه خبر ؟ ان شا ... که بهبودی کامل نصیبتون بشه . عکسهای سفرتون هم زیبا و عاااالی . همیشه به سفر..
مامان فرخنده
5 تیر 95 8:37
سلام ريحانه جوني چه عجب نوشتي كلي ذوق كرديم واقعا تو كه خيلي كمرنگ شدي در نوشتن من هر روز مي اومدم وبت ولي از به روز رساني خبري نبود قربون شيرين زبونيهاي دختر نازنين هم كه مثل مليسا در حال ضايع كردن جناب پدر هستند من كه همش به حميد دلداري ميدم ميگم بزرگتر بشه مليسا بابايي ميشه ولي خودمونيما بعيد ميدونم خب آقاي پدر چرا شيرين فاسد ميخري ميدي نازنيتن جون بخوره ظاهرا نازنين با كل مردها مشكل داره چون با بابابزرگش هم نمي سازه تولد وگوشي جديد مبارك باشه ريحانه جوني پس بخاطر اين گوشي بود كه اينقدر كمرنگ شدي نمياي وب پس نازنين حق داره ميگه قربونش بشم كه اصلا همكاري نميكنه براي عكس گرفتن ولي همين چند تا هم غنيمت هستش چقدر داره شبيه پوريا جون ميشه خدا حفظشون كنه هميشه به گردش و شادي خوش باشيد عزيزززم
زهره مامانی فاطمه
5 تیر 95 13:54
سلاااااام بر ریحانه نازنین وگل دخملش آقا ماکه همچنان هستیم وپای ثابت خواندن خاطرات دخملت هستیم ای خدا از دست بلبل زبونی های دخترامون سفر بخیر عزیزم ریحانه جون فاطمه هم دقیقا با حمام رفتن وشستن کله مشکل داره وبااینکه سرش رو با شاپوی بچه و یکبار بیشتر نمی شورم بازهم طی مراحل شستن کله آنچنان نفس میشکد ویادهانش را باز میکند که آب وکف به دهن وبینیش میرود ریحانه جون نازنین امسال به پیش دبستانی میره؟؟؟؟ شما تمام حروف رو دخملت درست میگه ؟؟ فاطمه با ک گ ر مشکل داره نمیدونم همچنان صبر کنم یا به گفتار درمان ببرمش؟ چه شله زردی به به نوش جونتون
دوربين مدار بسته
5 تیر 95 19:53
عالي بود مثل کيفيت دوربين مدار بسته شرکت ما
مامان زهرا
8 تیر 95 18:51
مامان جون عزیزم سلام خداروشکر ک حالتون خوبه و خنده روو لباتونه . هیچی باارزشتر از این نیس ک میام و وبلاگ شما دوستان مجازی و میخونم و میبینم خوش و سلامتین . طاعات و عباداتتون هم مقبول درگاه حق . مارو توو این شبهای عزیز فراموش نکنین . شیرین عسل و ببوس
تور لحظه آخري
9 تیر 95 4:51
مطالب خوبي ميزاريد
فرناز رحیمی
9 تیر 95 15:13
سلام دوست عزیز پیامی در خصوصی براتون فرستادم . منتظر پاسخ شما هستم . متشکرم
مامان کیانا و صدرا
10 تیر 95 8:56
سلام بر رفیق شفیق خودم.الهی قربونت برمالــــــــــــــــــــــــهی...که هیچ کسی مثل تو نیس با ریتمش بخون خب عزیزم ببخشید پستم کوتاه بود باور کن نمیرسم بیام یعنی حقیقتا همیشه سیستم دست این دو نفر میچرخهبه من نمیدن برم با خیال راحت پست بذارم.خوابشونم کم شده همیشه بیدارن خلاصه عزیزم عرض ادب دارم حضور شما و نازنین جونم و ممنونم از اینکه اومدی من باز دوباره خواهم اومد.ببوس دخملیو
الهام
10 تیر 95 22:12
سلام ریحانه جان این عکس اول نازنین و دیدم به یاد دختر دوستم افتادم. اونم مرتب همین ژست و می گیره خوبه که می نویسی. من مدتیه که در جدال با ارتقای کاری خیلی بیشتر از قبل گرفتار شدم وگرنه عاشق نوشتنم و این کار بهم آرامش میده چهارسال و ده ماهگی نازنین جون مبارک علیرضا هم درست مثل نازنین جون خیلی ابراز احساسات می کنه مخصوصا بعد از یک هفته ای که کربلا بودم و انگار قدرشناس تر شده علیرضا برعکس عاشق حمومه و بدتر باید باباش ازش فرار کنه وگرنه دم به دقیقه تو حمومه چه شله زرد خوشمزه ای سفرهاتون خوش رفیق. من گلپایگان نرفته م تا بحال ولی شهرکرد خیلی بهم خوش گذشت ایشالا سفرنامه هات و بنویس
مامان یسنا
12 تیر 95 10:21
سلاااام ریحانه قشنگم... دوست خووووب خودم خوبین دوستم؟ چقد دلم تنگ شده بوداااا ای جاااااانم به نازنین نازنازی خودم که ژست نگرفتنا و از دوربین فراری بودناشم بامزه و شیرینه هزار ماشالله به شیرین زبونیاش
زهره مامانی فاطمه
12 تیر 95 13:40
سلام ممنونم ریحانه جونم که وقت گذاشتید وپاسخم را دادید انشااله که به حق این شبها وروزها که بهترین زمان است برای استجابت دعا مطمئن باش که نازنین جونم خوب خوب شده ونیازی به هیچی نداره دلت قرص ومحکم عزیزم میبوسم روی ماهشو
عمه فروغ
12 تیر 95 18:32
سلام ریحانه جان.طاعات و عباداتتون قبول حق 4 سال و 10 ماهگی نازنین جون هم مبارک ان شالله که همیشه زنده باشه ای جانم به نازنین خانوم شیرین زبون با حرف های شیرینشحسابی دلمون برای حرف هات تنگ شده بوداین بچه های امروزی هم که از زبون کم نمیارند به به پس شما هم مثل من پرسپولیسی هستید.آفرین به نازنین به کری خونیت ادامه بده تولدت با تاخیر مبارک ریحانه جانم الهی که همیشه تندرست و شاد باشی.بهترین ها رو براتون آرزومندم به به سفرهمیشه به شادی و خوشی باشید در کنار عزیزان به به چه شله زردیاز قیافش معلومه که خوشمزست.نوش جان ریحانه جون از طرف من هم ببوس از روی ماه نازنین شیرین زبون
کیان
21 تیر 95 15:08
وای نازنین جون فکر کردم که دیگه مامان شما هم تنبل شده دیگه نمی خواد وبلاگ بنویسه چه خوب کردید که دوباره فعال شدید راستی نازنین جون من هرکاری هم بکنم تو عکس گرفتن همکاری میکنم تو هم مامانی رو اذیت نکن بزار عکسشو بگیره . بعد پشیمون میشیها بگم
مامان آنیسا
22 تیر 95 17:37
سلام و صد سلام به خوشکل خاله 4 سال و 10 ماهگیت مبارک واقعا انقدر گذر روزها سریع شده که آدم یه موقع هایی وحشت میکنه - ماهم به خاطر ماموریت کاری بابای آنیسا چند وقتیه که مهمون خونه مامان اینا شدم و از اونجایی که کارای این دو تا فسقلی خیلی شبیه همه انیسا هم با آقاجونش صلاح نمیره و مرتب دعواشونه و به آقاجونش میگه از این خونه برو انگار نه انگار که خودش مهمون اوناست چقدر این دوتا خواهر و برادر شبیه هم هستن ایشالا خدا جفتشونو حفظ کنه برات ریحانه جون ایشالا همیشه به سفر و گردش باشین
مامانی
31 تیر 95 12:01
سلام ریحانه جان منم موافقم باحرفت که ازخاطرات وشیرین زبونی وشیرین کاری بچه هامون کمترمینویسیم وثبت می کنیم ای جانممم ماشاا....به دخترنازنینیمون که میخواد کاریادبگیره راست میگه مامانی نازنین جوونم یک خانوم خوشگل وبانمکن خواهشا بهش کاریادبدیدودنبال نخودسیاه نفرستید بچه مونو ان شاا...خداحفظش کنه
❤ معصومه ❤
1 مرداد 95 23:03
سلام وب قشنگی داری به منم سربزن
هدیه
2 مرداد 95 14:14
سلام مامان ریحانه عزیز خوب هستین ببخشید که دیررسیدم و تولدتون مبارک و ان شالله عمر با عزت داشته باشین و عاقبتتون ختم به خیر باشه الهی قربون اون نازنین شیربن زبون برم که ماشالله برای خودش خانمی شده و همیشه به شادی و گردش و شعله زردتون هم عالی شده و بهتون تبریک می گم تلگرامم خیلی جالب بود منم متاسفانه معتادش شدم اما دیگه به این نتیجه رسیدم که هیچی نیست و فقط وقت تلف کردنه اما بتونیم خوب مدیریت کنیم خیلی خوب میشه موفق باشید و التماس دعا
❤مامان سونیا❤
5 مرداد 95 18:31
سلام به نازنین خانم عزیز و مامان مهربونش انشالله همیشه ایام به کامتون باشه منم مثل شما هر روز میایم و به وب های دوستان سر میزنم چه روزهای خوبی داشتیم اینجا حیف بعضی دوستان یکسال یا بیشتر مگیذره که به روز نیمیکنن وبهاشون و اینجا سوت و کور شده باز وب شما هر پستتون بالای بیست تا نظر داره مال ما که اصلا هیچ کس نه سر میزنه و نه از نظر خبری هست خوشحال میشم به ما سر بزنید و تبادل لینک داشته باشیم بیایید به هم انگیزه بدیم و دوباره نی نی وبلاگ رو مثل قبل پرا از شور و حرارت بکنیم
عمه فروغ
14 مرداد 95 11:56
سلام ریحانه جونی خوبی دوستم؟ روز دختر رو به نازنین گل تبریک میگم ان شالله همیشه در کنارتون شاد و خوش باشه
مامان آنیسا
14 مرداد 95 13:23
سلام بر عزیز دل خاله که حسابی کم پیدا شده و دل ما هم واسه دیدن عکسای جدیددش پر پر میزنه خوشکل خاله روزت مبارک ایشالا 120 ساله بشی قشنگم
مامان یسنا
23 فروردین 96 9:11
سلااااام آهای ریحانه کجایی؟؟؟ داره یه سال میشه ها... خوبین انشالله؟ حالتون خوب باشه عیبی نداره کم پیدا باشین... دلمون تنگولید به خدا بیا برام خبر سلامتیتون بذار