دوستان بار دیگر سلام
سلام و صد سلام خدمت همه ی دوستای عزیزم
با یه عالمه تاخیر سال نو همتون مباااااااااااااااااااارک
باور کنید به یاد همه بودم و با به روز شدنتون همه ی پستها رو می خوندم ولی اصلا فرصت کامنت گذاشتن نداشتم و باید تشکر ویژه کنم از دوستانی که نگرانم بودن و جویای حالم شده بودن که باید بگم دوستون دارم خیلی زیاد و به خود می بالم از اینهمه مهر و محبتتان
فرخنده ی عزیزم- فروغ مهربونم - مونای دوست داشتنیم - مهری گلم - ندای عزیزم - زری مهربونم - الهام عزیزم - مریم مهربانم -مامان عطرین عزیزم - مامان یسنای گل - راحله ی عزیزم - مامان کیان نازنین - هدیه جونم - مامان فاطمه ( باران ) عزیزم و خلاصه همه ی دوستانی که حال پدر را پرسیدن و همانطور از تاخیر من نگران شدن فدای محبت همه ی شما عزیزان الهی که در این سال به تمام آرزوهای قشنگتون برسید و شادی همدم همیشگی دلتون باشه
عید امسال برایم همانند هر سال نبود چون حال و هوای بابا خوب نبود پس مسلما تو حال و هوای دلگیر من عکسی زیاد هم از وروجک شیرین زبونم ندارم و آنچه هم هست عکسهایی است که دیگران به واسطه ی گوشیهای موبایل خود گرفته اند و لطف کردن و برایم ارسال کردن و البته تمایل نداشتن نازنین خانوم به عکس انداختن هم مزیدی بر علت می باشد اما تا دلتان بخواهد شیرین زبونیهای می کند و گاهی مواقع بنده را به خجالت وا می دارد که انشالله در فرصتی مناسب به بیان آنها خواهم پرداخت
و حالا شما و نازنینی که شیطنتهایش این روزها مرا به گریه واداشته
تولد دایی وحید 11 فروردین 95
نازنین به همراه عروسکی که علی قبل از عید از شهر ری براش خرید
خدا نکنه این روزها متوجه بشه که من می خوام ظرف بشورم اینه حال و روز من
و باز یک روز دیگر
و وقتی برای عکس انداختن از نازنین به پوریا متوسل می شویم
آقا جون یه هفته بعد از تعطیلات نوروز مهمون خونمون بود و یه روز تو باغچه ی کوچیک خونمون سبزی کاشت که الان سبزی ها بزرگ شدن و کلی باغچمون سرسبز شده
و در آخر اینکه آزمایشی برای تشخیص کم خونی و همچنین تشخیص کم کاری تیرویید برای نازنین تجویز شده که باز هم ملتمس دعای همه ی شما عزیزان هستم برای نتیجه ی مطلوب و خوب این آزمایش